عرش الهی
و خداوند عرش الهی را بی نظیر آفرید

 

 

خوشبختی نگاه خداست.


نوشته شده در تاريخ جمعه 24 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 16 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

 

حرم را در به در کردی و رفتی

مرا بی بال و پر کردی و رفتی

خودت گفتی نکن گریه برادر

چرا پس دیده تر کردی و رفتی

 

 

حرم با داغ تو بی بال و پر شد

برادر ناله هایم بی اثر شد

خدا را شکر کردم که رفتی

ندیدی قسمتم درد کمر شد

 

چه ظلمی می کند چنگال قاتل

شده انگشتر تو مال قاتل

عبا از پیکر تو می ربودند

همین شد روزی امسال قاتل

 

هوابس ناجوانمردانه بد شد

ببین راه من بی چاره سد شد

همینک دخترت را می زنند و

همینک قسمت من هم لگد شد

 

برادر جان ، به رویم داد می زد

به پیش نیزه ات فریاد می زد

بسی مهمان نوازی کرد با من

مرا با سیلی خود باد می زد

 

صفای نیزه مدیون تو باشد

به روی گونه ام خون تو باشد

نه تنها زینب غمدیده مجنون

تمام خلق مجنون تو باشد

 

صفای نیزه ها را کم نکردی

به پیش دشمنان سر خم نکردی

کنار دزد انگشتر برادر

چرا انگشت خود را جم نکردی


نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

 

                                       وقتی که جهان زعشق و احساس افتاد

                                       گلبرگ گلی زشاخه ی یـــــــاس افتاد

                                       شد بال صعود جمله ی عــــــــالمیان

                                       آن دست که از پیکر عبــــــــــاس افتاد

 


نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

 

خدایا شرح غم خواندن چه سخت است, ز داغ لاله پژمردن چه سخت است

نمیدانی که با دست بریده, ز پشت اسب افتادن چه سخت است

اگر تیری درون چشم باشد,نمیدانی زمین خوردن چه سخت است

نمیدانی که با چشمان خونین,جمال فاطمه دیدن چه سخت است

کنار علقمه با مشک خالی ببین شرمنده گردیدن چه سخت است


فرارسیدن ایام عزای حسینی و ارباب وفا آقا ابا الفضل العباس به رهروان

 سرخ حسین ابن علی تسلیت باد


نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

عکس های ماه محرم و روز عاشورا                      

       خلايق خاک بر سر جملگي زاري کنيد

محرم ماه خون آمد عزاداري کنيد

زخاک نينوا فرياد ميخيزد چنين

حسينم يار ميخواهد وفاداري کنيد..

ايام سوگواري تسليت باد..


نوشته شده در تاريخ شنبه 4 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

السلام عليک يا ابا عبدالله حسين

يا ابن رسول الله.


نوشته شده در تاريخ جمعه 3 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

بخش اول-پدر و مادر امام حسین

مادر :

 وي آن نهال پاک است از سيده نساء العالمين فاطمه زهرا عليها السلام که خداوند اورا به فضل خويش طاهر گردانيد و او را قرار داد تا از ضلالت، هدايت کند و از تفرقه، به جمع باز آورد... او فاطمه زهراست که اخگري از روح پدر و فيضي از نور او دارد و شعاعهايي از هدايتش که وي محل عنايت و توجه او بود و با هاله اي از بزرگداشت و تقدير دربرش گرفت و دوستيش را بر مسلمين فرض کرد تا جزئي از عقيده و دينشان باشد در حالي که فضيلت و جايگاه عظيمش را در اسلام گسترده ساخت تا الگويي براي زنان امتش باشد.
پيامبر صلي الله عليه و آله ارزشها و سجايايش را در نشستهاي عمومي و خصوصي و بر روي منبرش، مورد تکريم قرار داد تا مسلمين آن را حفظ کنند و در گفته هايي که راويان اسلام بر آن اجماع دارند، فرمود:
1 - «خداوند براي خشم تو خشمگين مي شود و براي رضاي تو خشنود
مي گردد...» (1) .
2 - «همانا فاطمه پاره تن من است، مرا مي آزارد آنچه وي را بيازارد و مرا به زحمت مي اندازد، آنچه وي را به زحمت اندازد...» (2) .
3 - «فاطمه، سرور زنان جهانيان است...» (3) .
و ديگر اخباري از نشانه هاي شخصيت حضرت زهرا عليها السلام سخن گفته که وي سرمشق اسلام و نمونه والا براي زنان اين امت است که راه را براي آنها روشن مي سازد، در حسن رفتار و عفت و به دنيا آوردن نسلهايي مهذب... و چه عظيم است برکت وي و چه پرفايده است براي اسلام و در عظمت شأن وي، اين کافي است که «دولت عظيم فاطميه» از نام وي ناميده شده و نيز «جامع الأزهر» از نام او مشتق شده است (4) و براي عظمت دولت فاطمي اين بس که با نام زهرا تبرک شده باشد.

 

به هر حال، رسول اکرم صلي الله عليه و آله از غيب خبر يافت که بضعه طاهره اش همان است که ثمره پاک از ائمه اهل بيت عليهم السلام جانشينان پيامبر، داعيان حق در زمين، آنان که سنگيني بار رسالت را تحمل خواهند کرد و در راه اصلاح اجتماعي از هر کوشش و سختي رنج خواهند برد، از وي جدا خواهند شد و لذا پيامبر به وي توجهي مبذول داشت و ذرّيه اش را مورد توجه و عنايت قرار داد.

پدر :

وي ثمره علي، پيشواي حق و عدالت در زمين، برادر پيامبر صلي الله عليه و آله و دروازه علم آن حضرت است، کسي که نسبت به وي به منزله هارون از موسي بود و نخستين کسي که به خدا ايمان آورد و پيامبرش را تصديق کرد. سنگيني بار جهاد مقدس را از نخستين فجر دعوت اسلامي بر دوش گرفت و در مواضع هولناک فرورفت و با نيروهاي شرک و الحاد، درگير نبردي هراس انگيز و تنگاتنگ شد تا اينکه اين دين، پاي گرفت با ساعدي قوي از جهاد و کوششهايش، خداوند وي را به هر مکرمتي گرامي داشت و به هر فضيلتي مخصوص گردانيد، وي پدر ائمه طاهرين است که سرچشمه هاي حکمت و نور را در زمين منفجر ساختند.

 

پاورقي :

(1) مستدرک صحيحين 154:3. تهذيب التهذيب 441:12. کنز العمال 674:13 و 111:12. اسد الغابة 522:5. ميزان الاعتدال 535:1. ذخائر العقبي، ص39.
(2) ترمذي، صحيح 656:5. احمد بن حنبل، مسند 571:4 و در صحيح ترمذي است که آن حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: «اما دخترم - يعني فاطمه - پاره تن من است، مرا مي رنجاند آنچه او را برنجاند و مرا مي آزارد آنچه وي را بيازارد». و در کنز العمال 111:12 فرمود: «اما فاطمه، شاخه اي از من مي باشد، مرا شادمان مي کند هرچه وي را شاد سازد و به خشم مي آورد مرا آنچه او را خشمگين نمايد».
(3) اسد الغابة 522:5 و در مسند احمد بن حنبل 112:6 فرمود: «فاطمه سرور زنان اين امت است يا زنان جهانيان». و در صحيح بخاري در کتاب بدء الخلق آمده: «آيا راضي نيستي که سرور زنان اهل بهشت يا زنان عالميان باشي؟».
(4) نساء لهن في التاريخ الاسلامي نصيب، ص48.

 

 

بخش دوم-قبل از ولادت و تعبیر یک خواب

نوزاد نخست

درخت نبوت و شجره امامت، ذرّيّه طاهره اي را چون شاخه هايي از خود جدا کرد که امتداد رسالت پس از حضرت پيامبر صلي الله عليه و آله مي باشد. نخستين نوزاد، ابو محمد زکي بود که جان پيامبر صلي الله عليه و آله از شادي وي لبريز شد، پس توجه به وي را آغاز کرد و او را با نمونه ها و کرامتهاي نفسانيش تغذيه مي کرد، کرامتهايي که بازتابش سراسر جهان را در برگرفته است. (1) .
تنها روزهاي اندکي که بعضي مورخان آنهارا 52 روز (2) نوشته اند، سپري شد، سيده زنان، حمل جديدي را داشت که حضرت رسول صلي الله عليه و آله و ديگر مسلمانان بابي صبري منتظر بودند در حالي که همه اميدوار و آرزومند بودند که خداوند آن ستاره را با ستاره اي ديگر همراه سازد تا آسمان امت اسلامي را روشن سازند و امتدادي براي حيات رهايي بخش عظيم باشند.


رؤياي ام الفضل

سيده ام الفضل دختر حارث (3) ، رؤياي عجيبي را ديد که تعبير آن را متوجه نشد. پس به سوي رسول خدا صلي الله عليه و آله شتافت و به آن حضرت گفت: «من خواب آشفته اي ديدم که قطعه اي از بدن تو افتاد و در دامن من قرار داده شد».
پيامبر صلي الله عليه و آله هراس وي را بر طرف ساخت و او را مژده خير داد و فرمود:
«خير ديده اي! ان شاء اللَّه، فاطمه پسري به دنيا مي آورد و در دامن تو قرار مي گيرد...».
روزها به سرعت گذشت و فاطمه سرور زنان، حسين را به دنيا آورد و او در دامن ام الفضل بود به همان گونه که پيامبر صلي الله عليه و آله خبر داده بود (4) .
پيامبر صلي الله عليه و آله در انتظار طلوع ستاره مولود جديد باقي ماند که زندگي پاره تنش به او درخشان شود، او عزيزترين با قيماندگان نزد وي از پسران دخترانش بود.

 

مولود مبارك

سرور زنان عالميان، نوزاد بزرگوارش را به دنيا آورد که هيچ بانويي از دختران حوّا، نه در عصر نبوت و نه بعد از آن همانند او را نزاييده بود که برکتي عظيم تر و سودي بيشتر از او براي انسانيت داشته باشد. پس پاکتر، طاهرتر و درخشانتر از او نبوده است.
دنيا به وي درخشان شد و انسانيت در همه نسلهايش به وي خوشبخت گرديد. مسلمين به او مفتخر شدند و ياد اين مناسبت را گرامي داشتند و هر سال به آن مفتخر و سرافراز گشتند.
وزارت اوقاف مصر در مسجد حسيني، به همين مناسبت جشني رسمي
برپا مي کند و اين مناسبت عظيم را گرامي مي دارد همچنانکه در بيشتر مناطق جهان اسلام، مراسمي برپا مي گردد.
در آفاق يثرب، بازتاب اين خبر شادي بخش، پيچيد. امهات مؤمنين و ديگر بانوان از زنان مسلمان به خانه سرور زنان شتافتند و اورا بخاطر فرزند جديدش تبريک گفتند و با وي در سرور و شاديهايش مشارکت نمودند.

 

پاورقي

(1) شرح مفصلي در مورد ولادت امام پاک ابو محمد عليه السلام در کتاب خودمان زندگاني امام حسن‏ عليه السلام 56 - 49: 1 بيان نموده ايم.
(2) ابن قتيبه، المعارف، ص158.

(3) ام الفضل»: لبابه کبري همسر عباس بن عبدالمطلب، نخستين بانويي است که بعد از حضرت خديجه بنت خويلد در مکه مسلمان شد. وي نزد پيامبر صلي الله عليه و آله جايگاهي داشت و آن حضرت به ديدنش مي رفت و در خانه اش استراحت قيلوله مي نمود. احاديث فراواني را از آن حضرت روايت کرده است. وي براي عباس، فضل، عبداللَّه، عبيداللَّه، قثم، عبدالرحمان و ام حبيب را به دنيا آورد.
«عبداللَّه بن يزيد هلالي» در باره او گفته:
ما ولدت نجيبة من فحل
بجبل نعلمه أو سهل
کستة من بطن أم الفضل
أکرم بها من کهلة و کهل
عم النبي المصطفي ذي الفضل
وخاتم الرسل و خير الرسل
«هيچ بانويي از هيچ مردي در کوه و يا در دشت که ما مي شناسيم، به دنيا نياورد».
«همچون شش فرزندي که از شکم ام فضل بودند، او را گرامي بدار و شويش را».
«که عموي پيامبر مصطفي دارنده فضل و خاتم پيامبران و بهترين رسولان بود».
شرح حال وي در هريک از کتابهاي طبقات کبري 278:8، الاصابة 464:4 و الاستيعاب آمده است.
(4) مستدرک صحيحين 176:3.و در مسند فردوسي،ام الفضل گفت: «ديدم که گويي اندامي از رسول خدا صلي الله عليه و آله در خانه ام بود، پس از آن دلتنگ شدم و نزد آن حضرت رفتم و موضوع را به وي گفتم.
حضرت فرمود: آري، همان است. پس فاطمه حسين را به دنيا آورد، پس اورا شير دادم تا از شير گرفته شد».
و در تاريخ الخميس 418:1 آمده است که اين خواب پيش از تولد امام حسن عليه السلام بوده است.

 

بخش سوم-اندوه و گريستن پيامبر بعد از ولادت

هنگامي که مژده تولد سبط پيامبر اکرم به آن حضرت داده شد، بلا فاصله به خانه بضعه اش فاطمه عليها السلام شتافت، در حالي که قدمهايش را سنگين بر مي داشت و غم و اندوه بر او چيره گشته بود، پس با صدايي گرفته و اندوهناک صدا زد: «اي اسما! پسرم را نزد من بياور».
اسما، وي را به آن حضرت داد. پيامبر اورا در آغوش گرفت و بسيار بر او بوسه زد، در حالي که گريه را سر داده بود. اسما پريشان شد و گفت: «پدر و مادرم فداي تو باد از چه رو مي گريي؟!».
پيامبر صلي الله عليه و آله در حالي که چشمانش از اشک پر بود، به وي پاسخ داد: «بخاطر اين پسرم مي گريم».
حيرت و سرگرداني بر او دست يافته بود و معناي اين پديده و موضوع آن را درک نمي کرد. پس به سخن آمد و گفت: «او هم اکنون به دنيا آمده است».
پيامبر با صدايي از غم و اندوه، بريده به وي پاسخ داد و فرمود: «گروه جفاکار بعد از من او را مي کشند، خداوند شفاعتم را از آنان دور سازد...».




سپس با اندوه برخاست و اسما را محرمانه گفت: «به فاطمه خبر مده چرا که وي تازه فارغ شده است...» (1) .
پيامبر صلي الله عليه و آله غرق در اندوه و غم، از خانه بيرون رفت؛ زيرا او از غيب خبر يافته بود چه مصيبتها و بلاهايي که هر موجود زنده اي را سراسيمه مي سازد، بر اين فرزندش خواهد گذشت.

 

پاورقي :

(1) مسند امام زيد، ص 468 و در امالي صدوق، ص199 آمده است که پيامبر صلي الله عليه و آله حسين را بعد از تولدش گرفت و سپس در حالي که مي گريست، وي را به صفيه دختر عبدالمطلب سپرد و گفت: «خداوند لعنت کند قومي را که کشنده تو باشند و اين را سه بار فرمود». صفيه گفت: پدر و مادرم فدايت باد! چه کسي اورا مي کشد؟ فرمود: «گروه جفا کار از بني اميه».

 

 




 


نوشته شده در تاريخ جمعه 3 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

 

یه روز از بی سوادی میپرسن!

عشق چند حرفه؟

بی سواد چشماشو چند لحظه میبنده و چند لحظه سکوت میکنه و زیر لب زمزمه میکنه و میگه*مگه یاحسین چند حرفه!

                    التماس دعا                               

بیادت یاحسین بیرق بدوشم

                                  غم توبرده از من عقل و هوشم

دعا کن زنده باشم تا ز عشقت

                                  که 10روز دگر مشکی بپوشم


نوشته شده در تاريخ جمعه 3 آذر 1398برچسب:, توسط محمد جواد

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد